داستان کوتاه و شعر

کار گل زار شود گر تو به گلزار آیی نرخ یوسف شکند گر تو به بازار آیی

داستان کوتاه و شعر

کار گل زار شود گر تو به گلزار آیی نرخ یوسف شکند گر تو به بازار آیی

دلت میاد

یه نگاه کن به چشای ترم, دلت میاد 

ببین از همه دیونه ترم,دلت میاد 

کاش میدونستی چقدر میمیرم برات,دلت میاد 

دستام,گرمی دستاتو میخواد دوباره 

چشمام,ناز نگاه تورو کم میاره 

قلبم,تو سینه گوپ گوپ میزنه 

اسمت,قشنگترین حرف رو لبایه منه 

دلت میاد تنهام بذاری 

دلت میاد بگی دوستم نداری 

دلت میاد بگی که دیگه دیره 

دلت میاد بی تو دلم بمیره...

یا مهدی ادرکنی

نمیدونم از کدوم ستاره میبینی منو

چشماتو میبندیو دوباره میبینی منو

پر بغض جمعه های ناگزیر و بی صدام

خیلی خستم باورم کن دنیا زندونه برام

توی کور راه چشمام عطر بارون بوی سیبی

واسه عاشقونه موندن تو همون حس غریبی

تو همون حس غریبی که همیشه با منی

تو بهونه هر عاشق برای زنده موندنی

میدونم هنوز اسیرم تو حصار لحظه ها

کاش میشد با یه اشاره ی تو ازاد میشدم

با توام که گفته بودی غصه هام تموم میشن

پس کجایی که بیایی منو بگیری از خودم

ناجی ترانه ها منو به واژه ها ببر

این حقیرو به سخاوت شب و دعا ببخش

نمیدونم از کدوم ستاره میبینی منو

چشماتو میبندیو دوباره میبینی منو

پر بغض جمعه های ناگزیر و بی صدام

خیلی خستم باورم کن دنیا زندونه برام

توی کور راه چشمام عطر بارون بوی سیبی

واسه عاشقونه موندن تو همون حس غریبی

تو همون حس غریبی که همیشه با منی

تو بهونه هر عاشق برای زنده موندنی

با عشق

به خارزار جهان ، گل به دامنم ، با عشق
صفای روی تو ، تقدیم می کنم ، با عشق
درین سیاهی و سردی بسان آتشگاه
همیشه گرمم ، همیشه روشنم با عشق
همین نه جان به ره دوست می فشانم شاد
به جان دوست ، که غمخوار دشمنم با عشق
به دست بسته ام ای مهربان ، نگاه مکن
که بیستون را از پا در افکندم ، با عشق
دوای درد بشر یک کلام باشد و بس
که من برای تو فریاد می زنم : با عشق

بچه های البرز

سلام 

این پستم مربوط میشه به یک خواننده که عاشقه خوندنشم 

متن آهنگ بچه های البرز از معین  

توصیه میکنم گوش کنیدش محشره  

 

 

بچه های البرز

وای اگه خون سیاوش دامن شبو بگیره
اگه باز به زخم رستم سهراب قصه بمیره، سهراب قصه بمیره
وای اگه درفش کاوه بشه باز خنجر ضحاک
اگه باز از تخت جمشید خسرویی بیافته رو خاک
وای اگه کمون آرش بشکنه به دست کینه
وای اگه دوباره شیرین مرگ فرهادو ببینه
دیگه از غرور این خاک چی می مونه چی می مونه
واسه بچه های البرز چه کسی قصه می خونه
کاشکی از بغض دماوند خون نشه قلب ستاره
کاش نیاد روزی که مهتاب توی کوچه پا نذاره
کاشکی از چشمای مجنون خواب لیلی رو نگیرن
کاش فرشته های عاشق توی آسمون نمیرن، توی آسمون نمیرن
وای اگه کمون آرش بشکنه به دست کینه
وای اگه دوباره شیرین مرگ فرهادو ببینه
دیگه از غرور این خاک چی می مونه چی می مونه
واسه بچه های البرز چه کسی قصه می خونه
غم سردارای جنگل به دل خزر می مونه
دوباره خروش کارون قلب شب رو می سوزونه
چشمای معصوم زرتشت از یاد ارس نمیره
قلعه ها می ریزن اما بغض بابک نمی میره
دیگه از غرور این خاک چی می مونه چی می مونه
واسه بچه های البرز چه کسی قصه می خونه

...

قلبت را خالی نگهدار,اگر هم روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی سعی کن که فقط یک نفر باشد,به او بگو که تورا بیشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم,چرا که به خدا اعتقاد دارم و به تو نیاز

شب آرزوها

 ۱۳۹۰/۰۳/۱۹

امشب شب لیله الرغایب شب آرزوهاست 

اولین شب جمعه ی ماه رجب شبی که فرشته ها به زمین میان برای چیدن گل آرزوها از دلای ما... 

آرزو میکنم امشب آرزوی کسی باشین که آرزویش رو دارین 

التماس دعا منو فراموش نکنین 

 

 

الهی نام تو ما را جواز،
مهر تو ما را جهاز،
شناخت تو ما را امان،
لطف تو ما را عیان.

الهی ضعیفان را پناهی.
قاصدان را بر سر راهی.
مومنان را گواهی.
چه عزیز است آن کس که تو خواهی.

الهی ای خالق بی مدد و ای واحد بی عدد،
ای اول بی هدایت و ای آخر بی نهایت.
ای ظاهر بی صورت و ای باطن بی سیرت،
ای حی بی ذلت و ای معطی بی فطرت و ای بخشنده بی منت،
ای داننده رازها،
ای شنونده آوازها،
ای بیننده نمازها،
ای شناسنده نامها ،
ای رساننده گامها،
ای مبر از عوایق،
ای مطلع بر حقایق،
ای مهربان بر خلایق،
عذرهای ما بپذیر که تو غنی و ما فقیر
و بر عیب های ما مگیر که تو قوی و ما حقیر،
از بنده خطا آید و ذلت و از تو عطا آید و رحمت

جدایی

مرا اینگونه باور کن 

کمی تنها,کمی بی کس,کمی از یادها رفته 

خدا هم ترک ما کرده 

خدا دیگر کجا رفته؟ 

نمیدانم 

مرا آیا گناهی هست...؟      شاید 

که شاید به جرم آن غریبی و جدایی است 

مرگ

میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ام میکرد بهم چی گفت؟ 

جایی که میری مردمی داره که میشکننت,نکنه غصه بخوری تو تنها نیستی,تو کوله بارت عشق می ذارم که بگذری,قلب می ذارم که جا بدی,اشک می دم که همراهیت کنه,و مرگ که بدونی بر میگردی پیشه خودم

گریه

امشب گریه میکنم,گریه میکنم برای تو,برای خودم,برای تموم اونایی که خواستن گریه کنن نتونستن,برای تمام اون چیزی که خواستی و نبودم,خواستم وبودی, امشب گریه میکنم به وسعت دریا,به وسعت بیشه,به وسعت دل عاشق,برای تو,برای تو,و به پاس تمام تحقیرهایی که از دیگران شنیدم و هنوز شکست نخوردم...

زندگی

زندگی راز بزرگیست که در ما جاریست,زندگی فاصله ی آمدن و رفتن ماست

زندگی وزن نگاهیست که در خاطره ها می ماند,شاید این حسرت بیهوده که

در دل داری,گرمی امید تورا خواهد کشت,زندگی درک همین اکنون است,زندگی

شوق رسیدن به فردایست که نخواهد آمد...................

معشوق

از یک عاشق شکست خورده پرسیدم:

بزرگترین اشتباه؟گفت عاشق شدن

گفتم بزرگترین شکست؟گفت شکست عشق

گفتم بزرگترین درد؟گفت از چشم معشوق افتادن

گفتم بزرگترین غصه؟گفت یک روز چشم های معشوق رو ندیدن

گفتم بزرگترین ماتم؟گفت در عزای معشوق نشستن

گفتم قشنگترین عشق؟گفت شیرین و فرهاد

گفتم زیباترین لحظه؟گفت در کنار معشوق بودن

گفتم بزرگترین رویا؟گفت به معشوق رسیدن

گفتم بزرگترین آرزوت؟اشک تو چشماش حلقه زد و با نگاهی سرد گفت:مرگ

تقدیم به تمام عاشقای دنیا

تقویم

یک برگ دیگر از تقویم عمرم را پاره می کنم,امروز هم گذشت,با مرور خاطرات دیروز,با غم نبودنت و سکوتی سنگین,و من شتابان در پی زمان بی هدف,فقط میروم,میروم,یاس ها هم مثل من خسته اند از خزان و سرما,گرمی مهر تو میخواهند,غنچه های باغ هم دیگر بهانه میگیرند,میان کوچه های تاریک غربت و تنهایی,صدای قدم هایت را میشنوم اما تو نیستی,فقط صدای مبهم,قول داده بودی برایم سیب بیاوری,سیب سرخ خورشید,سیب سرخ امید,یادت هست؟... 

رفتی و خورشید را هم با خود بردی,و من در این کوچه های تنگ و تاریک,سر گردانم و منتظر,برگی از زندگی ام را ورق میزنم,امروز به پایان دفترم نزدیکم.................

کیمیاگر

تحقق بخشیدن به افسانه شخصی یگانه وظیفه آدمیان است. 

 

همه چیز تنها یک چیز است.و هنگامی که آرزوی چیزی را داری. 

 

سراسر کیهان همدست می شود تا بتوانی این آرزو را تحقق بخشی. 

 

کتاب کیمیاگر 

 

پائلو کوئلیو