داستان کوتاه و شعر

کار گل زار شود گر تو به گلزار آیی نرخ یوسف شکند گر تو به بازار آیی

داستان کوتاه و شعر

کار گل زار شود گر تو به گلزار آیی نرخ یوسف شکند گر تو به بازار آیی

گریه

امشب گریه میکنم,گریه میکنم برای تو,برای خودم,برای تموم اونایی که خواستن گریه کنن نتونستن,برای تمام اون چیزی که خواستی و نبودم,خواستم وبودی, امشب گریه میکنم به وسعت دریا,به وسعت بیشه,به وسعت دل عاشق,برای تو,برای تو,و به پاس تمام تحقیرهایی که از دیگران شنیدم و هنوز شکست نخوردم...

نظرات 3 + ارسال نظر
ریحانه شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:17 ب.ظ http://sagheye-navazesh.blogfa.com

تقریبا یه سری از پست هات رو خوندم...
ممنون بم سر زدی...
باشه من شما رو لینک میکنم...
منم با اسم "غروب سرد" لینک کن...

ms شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:57 ب.ظ

خیلی جالب بود

الناز شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:47 ب.ظ

دنیا اینجوریه دیگه اگر گریه کنی میگن کم آوردی . بخندی میگن دیونست .اگر دل ببندی تنهات میزارن. عاشق بشی دلتو میشکنن .با این حال باید لحظه هایی را گریست . دمی را خندید .ساعتی را دل بست و عمری را عاشقانه زیست....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد