نمیدونم از کدوم ستاره میبینی منو
چشماتو میبندیو دوباره میبینی منو
پر بغض جمعه های ناگزیر و بی صدام
خیلی خستم باورم کن دنیا زندونه برام
توی کور راه چشمام عطر بارون بوی سیبی
واسه عاشقونه موندن تو همون حس غریبی
تو همون حس غریبی که همیشه با منی
تو بهونه هر عاشق برای زنده موندنی
میدونم هنوز اسیرم تو حصار لحظه ها
کاش میشد با یه اشاره ی تو ازاد میشدم
با توام که گفته بودی غصه هام تموم میشن
پس کجایی که بیایی منو بگیری از خودم
ناجی ترانه ها منو به واژه ها ببر
این حقیرو به سخاوت شب و دعا ببخش
نمیدونم از کدوم ستاره میبینی منو
چشماتو میبندیو دوباره میبینی منو
پر بغض جمعه های ناگزیر و بی صدام
خیلی خستم باورم کن دنیا زندونه برام
توی کور راه چشمام عطر بارون بوی سیبی
واسه عاشقونه موندن تو همون حس غریبی
تو همون حس غریبی که همیشه با منی
تو بهونه هر عاشق برای زنده موندنی
چشم به راهیم شاید کشتی نجاتی بر ساحل بشریت کناره گیرد
ناخدا نوحی بخواند رستگاران را به عرشه
شاید ابراهیمی تیشه بر دوش ریشه زند بتخانه ها را
شاید عصائی زآستان موسائی بر آید وسینه شکافد نیل سرکشی وطغیانگری را
شاید دم احیاگرانه عیسائی تن رو به مرگ گیتی را حیاتی دوباره دمد
یا که نسیمی از دریای رحمت بوزد وبغض انتظار را به اشک حضور بدل کن