داستان کوتاه و شعر

کار گل زار شود گر تو به گلزار آیی نرخ یوسف شکند گر تو به بازار آیی

داستان کوتاه و شعر

کار گل زار شود گر تو به گلزار آیی نرخ یوسف شکند گر تو به بازار آیی

بیقرار

یک پسر شکسته دل به قلب خود عشقا نوشت

اما عشق به اون وفا نکرد اونا از غم رها نکرد

شکست خورد تو عاشقی پرپر شد چون شقایقی

تنها میشد توی شبا اشک میریخت تو غصه ها

که ای خدا ،که ای خدا،چراکه رفت و شد جدا

اما نمیدونست که اون عشقا دیگه دروغ شده

این روزا توی عاشقی سر ادما شلوغ شده

اما بازم عشق را روح میدید برای کشت نوح میدید

نگاه به قلب او نکرد برای یک بار روزگار

واسه دوباره دیدن ش تمام عمر موند بیقرار

حتی وقتی که جون می داد اسم اونا صدا میکرد

واسه رسیدن به اون بازم خدا خدا می کرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد