داستان کوتاه و شعر

کار گل زار شود گر تو به گلزار آیی نرخ یوسف شکند گر تو به بازار آیی

داستان کوتاه و شعر

کار گل زار شود گر تو به گلزار آیی نرخ یوسف شکند گر تو به بازار آیی

پائولو کوئلیو

سرگردان در جاده باریکی در شمال اسپانیا سفر می کرد ، که مردی را دراز کشیده در بستری از گل دید .

سرگردان پرسید : اینطوری گلها را له نمی کنی ؟

مرد پاسخ داد : نه ! سعی دارم اندکی از لطافت گلها را جذب کنم .

آری ، عشق لطافت است ...

 کتاب رازهای ارد بزرگ و پائولو کوئلیو

..

خیلی بده وقتی از آینده یه انتظاری داری و منتظری تا از اون لحظه لذت ببری اما وقتی به اونجا میرسی میبینی اون اتفاقها نیفتادن و لذت فقط توی انتظارش بود و این خیلی بده...

بگذار

بگذار هر روز,رویایی باشد در دست نه در دور دست,بگذار هر روز,عشقی باشد در دل نه در سر,بگذار هر روز,دلیلی باشد برای زندگی نه روزی برای مرگ

یگانه

متن و ترجمه آهنگ یالان محسن یگانه:محسن یگانه

Geri döndüren gördün mü geçmişi

گذشته ای راکه پشت سر گذاشتی را دیدی

Boşa soldurdun o nazlı gençliği

آن جوانی نازنین را بی دلیل از بین بردی

Bir avuç toprak için yor kendini

برای مشتی خاک خودت را خسته می کنی

Dünyada ölümden başkası yalan

در دنیا بجز مرگ همه چیز دروغ است

Yalan başkası yalan

دروغ همه چیز دروغ

Dünyada ölümden başkası yalan

در دنیا بجز مرگ همه چیز دروغ است

Zaman kendine benzetmez herkes

زمان هیچ کس را شبیه خودش نمی کند

Hesapsız açar baharlar pembeyi

بهار بی حساب شکوفه ها را می شکفد

Açmadığın dalda sözün geçer mi

آیا می توانی شاخه ای را که نشکفته شکوفا کنی

Dünyada ölümden başkası yalan

در دنیا بجز مرگ همه چیز دروغ است

Sitem etme haberi yok dağların

شکوه نکن که کوهها خبر ندارند

Gözlerini ellerinle bağladın

چشمانت را با دستهایت بسته ای

Faydası yok geç kalınmış fidanın

فاید ه ای ندارد نهالی که دیر کاشته شده با شد

Dünyada ölümden başkası yalan

در دنیا بجز مرگ همه چیز دروغ است.

!!!

همیشه هر آغازی پایانی داره و چقدر تلخه که بخوای جلوی رسیدن این پایان و بگیری ولی نتونی... 

چقدر تلخه یه نفر و دوست داشته باشی ولی نتونی بهش بفهمونی...

جملات کوتاه جالب

چاره ترس روبرو شدن با چیز ترس آور و تماشای آن است "  . روتر فورد

ادامه مطلب ...

خداحافظ

سلام ای غروب غریبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه های جدایی
خداحافظ ای شعر شبهای روشن

خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خدا حافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعرشبانه

خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
نمی مانی ای مانده بی من توتنها
تو را می سپارم به دلهای خسته

تو را می سپارم به مینای مهتاب
تو را می سپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم اگر شب شکسته
تورا می سپارم به رویای فردا

به شب می سپارم تو را تا نسوزد
به دل می سپارم تورا تا نمیرد
اگر چشمه واژه از غم نخشکید
اگر روزگار این صدا را نگیرد

خداحافظ ای برگ و بار دل من
خداحافظ ای سایه سار همیشه
اگر سبزرفتی اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نوبهار همیشه

دلت میاد

یه نگاه کن به چشای ترم, دلت میاد 

ببین از همه دیونه ترم,دلت میاد 

کاش میدونستی چقدر میمیرم برات,دلت میاد 

دستام,گرمی دستاتو میخواد دوباره 

چشمام,ناز نگاه تورو کم میاره 

قلبم,تو سینه گوپ گوپ میزنه 

اسمت,قشنگترین حرف رو لبایه منه 

دلت میاد تنهام بذاری 

دلت میاد بگی دوستم نداری 

دلت میاد بگی که دیگه دیره 

دلت میاد بی تو دلم بمیره...

یا مهدی ادرکنی

نمیدونم از کدوم ستاره میبینی منو

چشماتو میبندیو دوباره میبینی منو

پر بغض جمعه های ناگزیر و بی صدام

خیلی خستم باورم کن دنیا زندونه برام

توی کور راه چشمام عطر بارون بوی سیبی

واسه عاشقونه موندن تو همون حس غریبی

تو همون حس غریبی که همیشه با منی

تو بهونه هر عاشق برای زنده موندنی

میدونم هنوز اسیرم تو حصار لحظه ها

کاش میشد با یه اشاره ی تو ازاد میشدم

با توام که گفته بودی غصه هام تموم میشن

پس کجایی که بیایی منو بگیری از خودم

ناجی ترانه ها منو به واژه ها ببر

این حقیرو به سخاوت شب و دعا ببخش

نمیدونم از کدوم ستاره میبینی منو

چشماتو میبندیو دوباره میبینی منو

پر بغض جمعه های ناگزیر و بی صدام

خیلی خستم باورم کن دنیا زندونه برام

توی کور راه چشمام عطر بارون بوی سیبی

واسه عاشقونه موندن تو همون حس غریبی

تو همون حس غریبی که همیشه با منی

تو بهونه هر عاشق برای زنده موندنی

با عشق

به خارزار جهان ، گل به دامنم ، با عشق
صفای روی تو ، تقدیم می کنم ، با عشق
درین سیاهی و سردی بسان آتشگاه
همیشه گرمم ، همیشه روشنم با عشق
همین نه جان به ره دوست می فشانم شاد
به جان دوست ، که غمخوار دشمنم با عشق
به دست بسته ام ای مهربان ، نگاه مکن
که بیستون را از پا در افکندم ، با عشق
دوای درد بشر یک کلام باشد و بس
که من برای تو فریاد می زنم : با عشق

بچه های البرز

سلام 

این پستم مربوط میشه به یک خواننده که عاشقه خوندنشم 

متن آهنگ بچه های البرز از معین  

توصیه میکنم گوش کنیدش محشره  

 

 

بچه های البرز

وای اگه خون سیاوش دامن شبو بگیره
اگه باز به زخم رستم سهراب قصه بمیره، سهراب قصه بمیره
وای اگه درفش کاوه بشه باز خنجر ضحاک
اگه باز از تخت جمشید خسرویی بیافته رو خاک
وای اگه کمون آرش بشکنه به دست کینه
وای اگه دوباره شیرین مرگ فرهادو ببینه
دیگه از غرور این خاک چی می مونه چی می مونه
واسه بچه های البرز چه کسی قصه می خونه
کاشکی از بغض دماوند خون نشه قلب ستاره
کاش نیاد روزی که مهتاب توی کوچه پا نذاره
کاشکی از چشمای مجنون خواب لیلی رو نگیرن
کاش فرشته های عاشق توی آسمون نمیرن، توی آسمون نمیرن
وای اگه کمون آرش بشکنه به دست کینه
وای اگه دوباره شیرین مرگ فرهادو ببینه
دیگه از غرور این خاک چی می مونه چی می مونه
واسه بچه های البرز چه کسی قصه می خونه
غم سردارای جنگل به دل خزر می مونه
دوباره خروش کارون قلب شب رو می سوزونه
چشمای معصوم زرتشت از یاد ارس نمیره
قلعه ها می ریزن اما بغض بابک نمی میره
دیگه از غرور این خاک چی می مونه چی می مونه
واسه بچه های البرز چه کسی قصه می خونه

...

قلبت را خالی نگهدار,اگر هم روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی سعی کن که فقط یک نفر باشد,به او بگو که تورا بیشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم,چرا که به خدا اعتقاد دارم و به تو نیاز

شب آرزوها

 ۱۳۹۰/۰۳/۱۹

امشب شب لیله الرغایب شب آرزوهاست 

اولین شب جمعه ی ماه رجب شبی که فرشته ها به زمین میان برای چیدن گل آرزوها از دلای ما... 

آرزو میکنم امشب آرزوی کسی باشین که آرزویش رو دارین 

التماس دعا منو فراموش نکنین 

 

 

الهی نام تو ما را جواز،
مهر تو ما را جهاز،
شناخت تو ما را امان،
لطف تو ما را عیان.

الهی ضعیفان را پناهی.
قاصدان را بر سر راهی.
مومنان را گواهی.
چه عزیز است آن کس که تو خواهی.

الهی ای خالق بی مدد و ای واحد بی عدد،
ای اول بی هدایت و ای آخر بی نهایت.
ای ظاهر بی صورت و ای باطن بی سیرت،
ای حی بی ذلت و ای معطی بی فطرت و ای بخشنده بی منت،
ای داننده رازها،
ای شنونده آوازها،
ای بیننده نمازها،
ای شناسنده نامها ،
ای رساننده گامها،
ای مبر از عوایق،
ای مطلع بر حقایق،
ای مهربان بر خلایق،
عذرهای ما بپذیر که تو غنی و ما فقیر
و بر عیب های ما مگیر که تو قوی و ما حقیر،
از بنده خطا آید و ذلت و از تو عطا آید و رحمت

جدایی

مرا اینگونه باور کن 

کمی تنها,کمی بی کس,کمی از یادها رفته 

خدا هم ترک ما کرده 

خدا دیگر کجا رفته؟ 

نمیدانم 

مرا آیا گناهی هست...؟      شاید 

که شاید به جرم آن غریبی و جدایی است 

مرگ

میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ام میکرد بهم چی گفت؟ 

جایی که میری مردمی داره که میشکننت,نکنه غصه بخوری تو تنها نیستی,تو کوله بارت عشق می ذارم که بگذری,قلب می ذارم که جا بدی,اشک می دم که همراهیت کنه,و مرگ که بدونی بر میگردی پیشه خودم