داستان کوتاه و شعر

کار گل زار شود گر تو به گلزار آیی نرخ یوسف شکند گر تو به بازار آیی

داستان کوتاه و شعر

کار گل زار شود گر تو به گلزار آیی نرخ یوسف شکند گر تو به بازار آیی

خدا نگهدارت

آهسته گفت: 

خدا نگهدارت! در را بست و رفت 

آدما چه راحت مسئولیت خودشان را به گردن خدا می اندازند!!

نظرات 3 + ارسال نظر
A.H.Love Story چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:33 ب.ظ

درد ودل

می دونی یک حرافایی هست که ممکنه ادم روش نشه بزنه
ولی اگه تو دلت بمونه یک عقده می شه. بیا با هم دردل کنیم
این قصه منه

زنگ مدرسه خورد همه کتاب و دفتر رو جمع کردند واسه ادامه رفتن
همه شاد از اینکه حالا برن خونه خوب چیزی نیست که اونا را برنجونه
ولی خونه واسه من بود طور دیگه یاس داستانش اگه بتونه می گه
تو دلم به همکلاسیا گفتم خوش به حالت همیشه اساس ماها بوده پشت وانت
باید الان بری تکالیف بنویسی بعد بشینی به تماشای تلویزیون
بابا سر شام به بچش بنازه پس فردا تو سرحالی سر کلاس درس
ولی من نمی خوام که برم خونه واسه چی برم حالا که دلم خونه
وقتی که دردا منو دوره کردن مثل طناب دار پیچیدن به دور گردن

من خیلی تنهام تو دلم خیلی حرفا
می خونم من از دردام بیا غم را از دلم بردار
من خیلی تنهام تو دلم خیلی حرفا
می خونم من از دردام بیا غم را از دلم بردار

میشینم فکر می کنم به خودم می گم ایا داستان من بدتر نبود از بینوایان
قصه ی روز فرار ما به یک شهر مرزی تو اتاق بی چراغ و یک شمع قرضی
تو خونه ای که از بیماری مادر تب کرد د پول دارو نبود یعنی باید صبر کرد
تا کی کی به داد این حس برسه وجود من پر از درد و استرسه
هر چی داد و فریاد زدم و هر چی اشک انگار صدام می پیچید به خودم بر میگشت
تو خونه و خیابون حتی هنگام درس توی فکر اینکه فردا دم زندان قصر
چه طور باید هشت ساعت بکوب بشینم تا بابام منو از پشت شیشه یه ربع ببینم
مهم نبود زندگی بکنم با نون خشک مهم اینه کودکی منو قانون کشت

من خیلی تنهام تو دلم خیلی حرفا
می خونم من از دردام بیا غم را از دلم بردار
من خیلی تنهام تو دلم خیلی حرفا
می خونم من از دردام بیا غم را از دلم بردار

نمی خوای ببینی شیرینی جون ادمه دلیل من واسه زندگی خونوادم
خونواده ای که روز خوشی نداشتن خواستن ولی دشمنا نذاشتن
نترس خدا تو را واسه درد انتخاب کنه چون این دردا قبلا روی یاس امتحان شده
واسه خدا بودم مثل موش ازمایشگاه نتیجه ها روبرو شده باز با اشکال
مشکلاتی که می خونم پای گوشه دردم جبران که نمی خوام دنبال سوژه بگردم
سوژه زندگیمه که من شدم یک سره ویران ولی مهم اینه هنوز هستم پسر ایران
اره کمر من زیر این بار خمیده شد ولی قدرتی تو دلم دمیده شد
من به اینده های روشنم اعتقاد دارم چون که اینده هان که به من اعتماد دارن

من خیلی تنهام تو دلم خیلی حرفا
می خونم من از دردام بیا غم را از دلم بردار

نترس خدا تو را واسه درد انتخاب کنه
چون این دردا قبلا روی یاس امتحان شده
شاید بگی که یاس همه حرفاش شعاره
ولی به خدا روزای خوبم انگشت شماره

A.H.Love Story چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:09 ب.ظ

اگر قرار است برای هر چیزی زندگی خود را خرج کنیم بهتر آن است که آنرا خرج لطافت یک لبخند یا نوازشی عاشقانه کنیم.
شکسپیر

A.H.Love Story چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:12 ب.ظ

داشتن پشتکار تفاوت ظریف بین شکست و کامیابی است
سارنف

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد