داستان کوتاه و شعر

کار گل زار شود گر تو به گلزار آیی نرخ یوسف شکند گر تو به بازار آیی

داستان کوتاه و شعر

کار گل زار شود گر تو به گلزار آیی نرخ یوسف شکند گر تو به بازار آیی

نفسم

نفسم به شماره افتاده است
ز تنگی دل
کجاست سنگ صبور قصه مادر
تا بر کند نیزه های غم را
که فرو رفته اند در جگرم
تو را چه می شود ای دل؟
که چنین خود را آماج نیزه های تیره رنگ می کنی!
تو که باغچه بودی
تو که یاد گلها،دانه های سبز را، در خود زنده می داشتی
چه شد آخر!؟
کدام دست پلید
آن دانه های پیچک غم را در خاک گرم تو پاشید
غم چیست؟
غم کیست؟
که چنین در گذر از باغ سبز دلم-داس به دست-
تک،تک، گل های قلبم را بر جان من خاک می کند
دل در عزای کدامین گل نشکفته در بهار
در سوگ کدام لاله بموید به درد 

تقدیم به m.s امیدوارم هر جا هستی خوبو سلامت باشی 

خیلی دلم برات تنگ شده

نظرات 2 + ارسال نظر
bahar دوشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:46 ب.ظ

سلام مرسی سر زدی ممنون که تایید کردی توام وب خوبی دلری سال نو مبارک

bahar چهارشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:57 ب.ظ

are kheily gosh midam vase kasi k dosesh daram gozashtam khobe k shomam dost dari movafagh bashi

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد