ای دل تنها چیه چشم انتظاری باز یه لحظه یه دل آروم نداره
مثل زمستون تو حسرت بهاری باز عشقت خیمه زد رو خونم
باز یادت آتیش زد به آشیونم باز باید تنها بمونم
بیا سکوت لبهام..هنوز حرمت خونه پرنده ی دل من..هنوز بی آشیونست
بیا پر از امید..هنوز این دل خسته هنوز به پای چشمات..پایه عشقت نشسته
توی آسمون دنیا هر کسی ستاره داره چرا وقتی نوبت ماست آسمون جایی نداره
واسه من...واسه من تنهایی درد درد هیشکس و نداشتن
هر گل پژمرده ای رو تو کویر سینه کاشتن
دیگه باور کردنم را که باید تنها بمونم تا دم لحظه ی آخر این شعر و تنهای بخونم